Mabna.co
پنجشنبه 9 فروردين 1403
امروز
جستجو در مبنا
  • خانه
  • درباره ما
  • تاریخچه
  • Forum
  • در راستای موفقیت سیستم های هوش تجاری:تاثیرات بلوغ و فرهنگ بر تصمیم گیری تحلیلی
ترجمه و تخلیص: سارا آقابابایی- مسئول بازار یابی و فروش شرکت مشاورین بهبود روش ها و سامانه های مبنا(مشاورین مبنا)

بایستی بین اصطلاحات هوش تجاری(BI) و سیستم های هوش تجاری(BIS) تمایز قایل شد. به طوری که سیستم های هوش تجاری یا محیط هوش تجاری به عنوان کیفیت اطلاعات در مخازن داده ایِ خوب طراحی شده و هماهنگ با ابزار های نرم افزاری مناسب کسب و کار می باشد که برای کارکنان دانشی سازمان ها دسترسی به موقع، تحلیل موثر و درک درست از اطلاعات درست را به ارمغان آورده و آنها را قادر سازد اقدامات درستی را برای اتخاذ تصمیمات درست انجام دهند.

متون مربوط به سیستم های اطلاعاتی، تاکید صریحی بر تاثیر مثبت اطلاعات مهیا شده توسط سیستم های هوشمندی تجاری بر تصمیم گیری دارند. مخصوصا هنگامی که سازمان در یک محیط شدیدا رقابتی فعالیت می کند. ارزیابی میزان اثر بخشی سیستم های هوش تجاری، در درک بهتر ما از ارزش و اثر گذاری فعالیت های مدیریت و سرمایه گذاری ها، نقشی حیاتی دارد. با این حال، با وجود اینکه عوامل موفقیت سیستم های اطلاعاتی خیلی خوب مورد بررسی قرار گرفته است، دانسته ها در مورد ارتباط ابعاد گوناگون سیستم های هوش تجاری محدود است. در همین راستا، پژوهشی کمّی برای سنجش میزان ارتباط بین بلوغ، کیفیت اطلاعات و فرهنگ تصمیم گیری تحلیلی و همچنین استفاده از اطلاعات برای تصمیم گیری، به عنوان عناصر تاثیر گذار در موفقیت سیستم های هوشمند تجاری انجام شد. در این بررسی، داده های آماری و تحلیلی جمع آوری شده از 181 سازمان متوسط و بزرگ با آمار توصیفی و مدل معادلات ساختاری تر کیب شده اند. نتایج تجربی، حاکی از وجود ارتباط بین بلوغ سیستم های هوش تجاری و دو بخش عمده از کیفیت اطلاعات، یعنی کیفیت محتوا و کیفیت دسترسی می باشد. این پژوهش، همچنین مدلی را برای کمک به درک ارتباطات بین ابعاد مختلف سیستم های هوش تجاری ارائه داده است. به طور خاص، مشخص شد که بلوغ سیستم های هوش تجاری، تاثیر بیشتری بر کیفیت دسترسی به اطلاعات دارد. اما در صورتی که تاثیر کیفیت دسترسی به اطلاعات قابل توجه نباشد، تنها کیفیت محتوای اطلاعات برای استفاده در نظر گرفته می شود. یافته ها حاکی از آن است که فرهنگ تصمیم گیری تحلیلی، هرچند لزوما استفاده از اطلاعات را بهبود می بخشد اما ممکن است تحت تاثیر مستقیم کیفیت محتوای اطلاعاتی قرار گیرد. این مقاله، مدلی را برای موفقیت سیستم های هوشمندی کسب و کار ارائه می دهد که در شکل زیر قابل مشاهده می باشد:

هوش تجاری

یافته های این پژوهش، دیدگاه های جالبی را در خصوص روابط بین ابعاد موفقیت سیستم های هوش تجاری و تاثیرات بلوغ این سیستم ها و فرهنگ تصمیم گیری تحلیلی بر استفاده از داده ها ارائه می دهد. داده های این تحقیق، تجمیع داده ها و توانایی های تحلیل را به عنوان دو بعد بلوغ سیستم های هوشمندی تجاری با یکدیگر مرتبط می کند. به طور خاص، به نظر می رسد که هر دو بعد، دارای اهمیت می باشند هرچند قابلیت های تحلیلی به طرز قابل ملاحظه ای برای دستیابی به سطوح بالا تر بلوغ اهمیت بیشتری دارد. متون مربوط به سیستم های پشتیبانی از تصمیم نیز این ادعا را تایید می کند. مطالعات نشان می دهند که تجمیع داده ها، نقطه آغازی بر پیاده سازی سیستم های هوش تجاری بوده و همچنین برای سازمان ها تلاشی برای رسیدن به سطوح بالاتر بلوغ سیستم های هوش تجاری می باشد. به طور حتم، سازمان ها ابتدا به حل مسائل مربوط به تجمیع داده ها (از قبیل کیفیت داده ها، مسایل امنیتی، مسایل مربوط به مدیریت فراداده ها، کمبود مهارت های تجمیع داده ها و مسایل مربوط به انتقال و تجمیع داده ها) خواهند پرداخت. این مسائل اغلب آنها را از ارائه به موقع نتایج به کاربران باز می دارد. در عین حال، بکار گیری فناوری های پیشرفته تحلیلی مانند OLAP، ابزار های داده کاوی و نرم افزار داشبورد، در رسیدن به سطوح بالاتر بلوغ نقش به سزایی دارند. این فناوری ها نقش ارزشمندی در گذار سیستم های هوشمندی کسب و کار از سیستم های عملیاتی سطح پایین به ابزار های استراتژیک دارند.

در کل نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افزایش کیفیت سیستم های هوشمندی کسب و کار، منجر به افزایش هوش سازمانی خواهد شد. و همان گونه که در مدل مفهومی ارائه شده به تصویر کشیده شده، بلوغ سیستم های هوش کسب و کار، تاثیر مثبت معنا داری بر روی هر دو بخش هوشمندی یعنی کیفیت محتوای اطلاعات و کیفیت دسترسی به اطلاعات دارد.

همانطور که در مدل نیز قابل مشاهده است، این پژوهش دیدگاه های مهمی را در مورد دو بعد هوش سازمانی در استفاده از اطلاعات در فرایند های کسب و کار به عنوان نتیجه ارائه می دهد. به طور خاص، مشخص شد که تنها کیفیت محتوای اطلاعات معنادار بوده و تاثیر کیفیت دسترسی به اطلاعات معنا دار نمی باشد.

غیر مفید بودن کیفیت محتوا، استفاده های آتی از اطلاعات را تحت تاثیر قرار داده و منجر به تصمیمات غیر مفید در کسب و کار می شود (برای مثال، تحلیل داده های ضعیف ، نمی تواند درک درستی از مسائل کسب و کار ارائه دهد و این مسائل به نوبه خود تصمیات و فعالیت ها را تحت تاثیر قرار می دهند.) بنابر این چنین دیدگاه ها و تمرکز هایی در مورد پروژه های هوش کسب و کار، منجر به عدم رضایت از سیستم های هوش تجاری و در نهایت عدم استفاده از آنها شده و میزان موفقیت پروژه های هوش تجاری را کاهش می دهد. متون مربوط به تصمیم گیری، بر این باور اند که انتخاب تصمیم گیران در مورد استفاده از اطلاعات ممکن است تحت تاثیر فرهنگ تصمیم گیری در سازمان قرار گیرد.

همانطور که در مدل تصویری مشاهده می شود، با این حال، تاثیر فرهنگ تصمیم گیری تحلیلی بر روابط بین کیفیت محتوای اطلاعاتی و استفاده از اطلاعات در فرایند های کسب و کار، معکوس می باشد. این امر مانع از تاثیر مستقیم کیفیت محتوای اطلاعاتی بر استفاده از اطلاعات می شود. هنگامی که سازمان به سطوح بالاتر فرهنگ تصمیم گیری تحلیلی می رسد، تصمیم گیران فارغ از کیفیت محتوا، تمایل به استفاده از داده های در دسترس سازمان دارند. این به این معنی است که در سازمان های با سطوح پایین فرهنگ تصمیم گیری، بهبود کیفیت محتوای اطلاعاتی، تاثیر قابل توجه بر استفاده از اطلاعات دارد. اما با حرکت به سمت سطوح بالا تر فرهنگ تصمیم گیری تحلیلی، سازمان ها توانایی استفاده از اطلاعات حتی در صورت نداشتن کیفیت مورد نیاز را پیدا می کنند.

منبع:

AlešPopovič, Jurij Jaklič, Towards business intelligence systems success: Effects of maturity and culture on analytical decision making, Decision Support Systems 54 (2012) 729–739, Pedro Simões Coelh, Ray Hackney.